باستانشناسان
استاد ادیب برومند، شاعر معاصر، به تازگی شعر نیک و نغزی در ستایش باستانشناسان سروده که این شعر در زیر آمده است.
درود بــاد زمــن بــاستــانشــناســان را
که بوسه گاه نــمودند خـاک ایران را
شبانهروز بـرایــن خــاک آسـمان پـیوند
زکـندوکــاو پـذیــرند رنـج دوران را
زگــرد وخــاک نباشند لــحظهای بــیزار
که بوی خاک وطن شاد سازد آنان را
خوشند ازخــور خـوابی کـنار کـاوشگاه
نداده راه به دل یــاد کــاخ و ایوان را
ز بهر کوشش و کاوش گرفته تیشه به دست
به کـارِ سخت فــروشند کــار آسان را
چنان بــه قـــاعده کــاویده لایهلایه زمین
که کرده غـرق عـرق سینه و گریبان را
کــند گــمانهزنی تــا که در «چغازنبیل»۱
بـه کـندوکـاو کـند کشف راز پنهان را
درود بــاد بــه بــازیــگران خــاک وطــن
که کرده ماتِ شهامت حریف میدان را
بسا که جــانوری دستشان گـــزد در خاک
ولـی بـه روی نــیارنـد ذکــر درمــان را
ز روزگــار حــجر تـــا بــه عــهد شاه قــجر
بــه کـندوکــاو سپارنــد راه ایــمان را
بـــرون کشند ز قـــعر زمین نــفایس نــغز
نشان قــعرِ تـمدن،«کـیان و اشکــان» را
بــرآورنـــد بسی لــوح و پــــر بــها اشیاء
نــمادِقدمت دیــرینه مــلک ساسان را
ز دسـتبند و ز تــندیس و جـــام زرّ و سلاح
ز ظـــرفهای سفــالین و پُتک وسندان را
ز کندوکاو عیان میشود گــهی یک شهر
که یــادگــار قـرون است نــوع انسان را
چــه رازها که دریــن شهر بــاستانـی هست
که جـمله مــایه عبرت بـــود سخندان را
چــو «شهر سوخته» کآمــد بــه سیستان پــیدا
وزآن مــعاینه دیـدند، عِلـــمِ اَزمــان۲ را
غنیمت است «ادیب» این خزانههای زمین
خـــدا نصیب کند بــهرشان نگــــهبان را
پی نوشت:
۱- چغازنبیل = یکی از مکانهای قدیمی و تاریخی است.
۲- اَزمان = جمع زمان، زمانها.